ترانه جونیترانه جونی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه سن داره
ماهان عزیزمماهان عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

ماه تابان ما : ترانه ناز ما ، آقا ماهان ما

خداحافظ می می (2 سال و 20 روز)

1392/9/2 13:12
نویسنده : مامان زری
193 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان سلام

مدتها بود که تصمیم داشتم از شیر بگیرمت وابستگی فوق العاده عمیقی بیشتر از قبل ایجاد شده بود و شبها رو فقط با خوردن می می می خوابیدی.

اولین بار درست روز بعد از تولد ٢ سالگیت تصمیم جدی برای این کار گرفتم و با سیاه کردن می می توسط ماژیک تا ٤ روز از خوردن می می محرومت کردم ولی درست تو همین ایام بیماری  و بهونه گیری های مداومت سبب شد عهدم رو شکستم و دوباره می می خوردن شروع شد.

شب ١٥ آبان رفتیم عطاری با بابایی و صبر زرد خریدیم  با دیدن اون صحنه گفتی جی جی مامان خونی شده و دیگه لب نزدی در حالی که من با تمام وجود خواسته و احساس و نگاههای ملتمسانه ات را درک کردم دلم خیلی لرزید ولی سعی کردم مقاومت کنم  .اون شب اولین شب تنهایی آغوش من و تو بود.چه سخت بود تحمل اون نگاههات و اون بهانه گیری هات . شنیده بودم بعد از آخرین شیر خورن بهت آب انار بخورونم تا صبور شی .این کار رو هم کردم.

چه سخت بود به یاد آوری شبهایی که فقط با خوردن شیره جانم می آرامیدی ولی اون شب و شبهای بعد رو با گریه و بغض  بر روی شانه هایم  اون قدر راه بردمت تا خوابیدی.

عزیز دلم من با تمام وجود عاشق این حس بودم و چه سخت است پایان این برگ از صفحه زندگی ، این وابستگی عمیق روحی و عاطفی هم برای من هم برای تو

ترانه زندگیم

دلم برای در آغوش کشیدن آن اندام ظریف و زیبایت ؛

برای بازی کردن آن دستهای لطیفت؛

برای آن چشمها و نگاههای زیبایت  که به من می دوختی ؛

برای شنیدن آن صداها و نفسهای نازت حین شیر خوردن ؛

برای آن فروبستن چشمهایت حین شیر خوردن 

تنگ می شود.

برای آن کارهای خودم ناز و نوازشهای خودم ، بازی کردن با موهایت ، ناز کردن صورت و گونه هایت ، ناز کردن دستها و پاهایت ،حرفها و عاشقانه های خودم در آن لحظات

تنگ می شود.

خدا را شکر می کنم که یکی از بهترین نعمتهای دنیا ر را به من ارزانی داشت و تو را به من بخشید  تا یکی از زیباترین حس های دنیا که همان حس مادری است را تجربه و با ارزانی داشتن شیره جانم به تو آن را کامل تر کنم و با تمام وجود آن را حلالت می کنم.

عزیزکم فردا  که تو مادر خواهی شد تمام حرفهای مرا درک خواهی کرد.

ترانه زیبایم تک تک سلولهای بدنم  عاشقانه تو رو فریاد می زنند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان ترنم
2 آذر 92 10:14
تبریک میگم که دیگه ترانه جونم خانوم شده منم آپم
مامان زری
پاسخ
ممنون عزیزم
سمیرا مامی سایان
2 آذر 92 10:38
به به مبارکه دیگه پرنسسمون بزرگ شده خانوم شده
مامان زری
پاسخ
ممنون خاله جون دلمون برات تنگ شده بود
مامان بابای الیسا
3 آذر 92 0:47
قربونت برم چه معصوم خوابیدی گلم مبارکت باشه عروسک خاله
مامان زری
پاسخ
مرسی خاله جون خواب می می رو می بینه
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
3 آذر 92 1:25
سلام عزیزم وای چقدر خوب که دخملمون خانم شده اما چقدر حیف این حس ووابستگی بیشتر از بچه ها ما مادرا رو در حصار خودش میگیره ولحظات جدایی از شیر خورددن هم سخته عزیزم خیلی زیبا نوشتید
مامان زری
پاسخ
آره عزیزم برای مادرها واقعاً سخت تره
مامان آروین (مریم)
14 آذر 92 10:51
راستی من رمز رو براتون فرستادم ؟
مامان زری
پاسخ
آره عزیزم فرستادی
الهه مامان روشا جون
1 دی 92 2:14
ای جان پس دیگه کلی واسه خودش خانم شده.
مامان آرمان
20 بهمن 92 17:01
خیلی مامانه مهربونی هستی .. و بسیار زیبا براش نوشتی ... به ترانه بابت همچین مادری تبریک میگم
مامان زری
پاسخ
ممنون عزیزم