آخرین روزهای سال 92
28 ماهگی ترانه نازم و روز ولنتاین
کتابدار کوچولو
وای که چقدر دل انگیزه کتاب خوندن در یه همچین محیطی به دور از زندگی مدرن و وسایل پر استرس امروزه دختر نازنینم ٢٣ بهمن ساعت ١٠صبح نوبت دکتر گوارش داشتی . دیدم بدنیست برای اینکه دوباره کاری نشه بیارمت سرکارم خودت هم خیلی دوست داشتی بیای اونجا . خلاصه تشریف آوردی کتابخونه مامان زری. اینم یه خواب شیرین بعد از چند ساعتی کتابخونه گردی ...
نویسنده :
مامان زری
11:21
مسواک انگشتی
سلام بر دختر نازنینم چند روز پیش با دختر گلم رفتیم داروخونه تا مامانی یه سری لوازم بخره . از اونجایی که پوست گونه شما به علت سردی هوا ( شاید هم به علت زیاد بوسیدن ) یک کمی خشک شده بود از متخصص پوست سوال کردم گفت مرطوب کننده بچه ایروکس و ضد آفتاب بی بی موستلا برات بخرم . قربون اون لپای گلیت برم. یه دفعه چشمم به مسواک انگشتی افتاد برات خریدم با اینکه دندانپزشک گفته بود از 2و نیم سالگی به بعد باید مسواک زدن رو یاد بگیری اونم با نوع انگشتی ولی به نظرمن دیگه وقتش شده . قبلا هم یه مسواک عروسکی برات خریده بودم که بیشتر برات جنبه اسباب بازی داشت. خوشحالم از اینکه علاقه مند شدی به مسواک زدن ...
نویسنده :
مامان زری
11:47
مامان کوچولو
سلام عزیزم . از دست این هوای سرد بی خود حس و حال نوشتن هم ندارم . فقط چند تا عکس برات می زارم گلم. ...
نویسنده :
مامان زری
16:46