ترانه شوماخر می شود
دختر قشنگم چند روز پیش گیر داده بودی به آخرین لباس پسرونه ای که تو سیمونی ت بوده و اصرار که باید همینو بپوشی . رفتی هم پوشیدی شلوارش رو هم پشت و رو پات کردی.
خلاصه همین لباسو پوشیدی و رفتیم باغ سالار
فردای اون روز که همین جمعه بود برای اولین بار با ماشینت بردمت پارک تا یکم بازی کنی
بابا جعفرت نمی زاره ماشینت رو ببری پارک می گه بچه های دیگه شاید پدر و مادرشون رو اذیت کنن.
خلاصه ما هم یه صبح جمعه خلوت بردمیت پارک که حسابی ماشین سواری کنی.
اینم از فراری شماره ١١ ترانه شوماخر
و اول کار به سطل زباله می زنی با کمک مامان
پیاده می شی و پیاده روی می کنی
و دیگه خسته شده
و کلا ماشینو ول می کنه می ره سوار سرسره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی