گذری بر ایام
مامان گلی من دیروز هفتمین دندونت ( دومی از راست ) به ما چشمک زد. مبارک باشه عزیزم
دختر قشنم امروز ۱۱ اسفند دقیقاْ ۵۰۰ روزه شدی
امیدوارم همیشه در زندگی سالم و موفق باشی
و حالا می خوام یاد خاطره های قشنگت کنم که وقت نکردم اینجا بیارم...
اولین عکسی که با موبایل ازت گرفتم ۵ روزه بودی...
اولین بار که انگشتهای پات رو خوردی ۴ ماهه بودی
اولین باری که موفق به باز کردن در کابینت ها شدی ۸ماهه بودی
اولین بار که رفتی آرایشگاه ۵ روز قبل از تولدت بود
اولین باری که بطور جدی سرما خوردی و دور دهانت آفت زد ۱۳ ماهت بود
صحنه هایی از گریه ترانه خانوم وقتی تابستون رفته بودیم شمال و شما توی چادر کنار دریا خوابیده بودی
۱۰ ماهه بودی
و همچنان این گریه ها ادامه داره
اولین لباس سرهمی که بعد از بدنیا اومدن پوشیدی
مجموعه ای از شیشه های شیر و شیر خشکهات
البته این عکس رو مرداد ماه گرفتم اون موقع هنوز شیر خشک پروگرس تو بازار بود و تو هم دوست داشتی از شهریور به بعد کمیاب و دیگه کلا نایاب شد بعد از اون به توصیه پزشک از شیر خشک نان استفاده کردم.
از پوشک هات هم بگم که بسته های ۵۰ تاییش رو ۱۶ هزار و ۱۴ تاییش ۴ هزار تومان بود که ۵۰ تایی هاش نایاب شد و ۱۴ تایی هاش الان که اسفندماهه شده ۹۵۰۰ تومان که ۴ روزه تموم می شه. احسنت ...
و این آخرین پستونک که خوردی
تا ۲ماه پیش ( دی ماه) هم شیشه شیرخشک می خوردی هم پستونک
الان لب به هیچکدوم نمی زنی
از شیطونیات بگم . ۱۱ ماهه بودی دیدم صدات نمیاد منم توی آشپزخونه بودم اومدم دیدم رفتی توی اتاق خواب و ...
این عکس ها هم بعد از اولین آرایشگاه ۱۱ ماهه بودی
اینم از بقیه شیطونی هات
ترانه لابلای مبل ها