ترانه جونیترانه جونی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
ماهان عزیزمماهان عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

ماه تابان ما : ترانه ناز ما ، آقا ماهان ما

آغاز سال 1392 و سفر به بوشهر

این اولین پست سال ۱۳۹۲  . امیدوارم که امسال سال خوبی برای همه سرشار از خوشی و تندرستی و موفقیت باشه. دختر قشنگم بعد از سال تحویل آماده شدیم و رفتیم نیشابور ۲ شب اونجا بودیم و از اونجا راهی بوشهر شدیم. خدا روشکر هوا خیلی خوب بود و تو هم توی راه اذیت نکردی و از اونجایی که تمام مدت وول می زدی بابا رانندگی می کرد و من و تو  تمام مدت عقب ماشین بازی و سرصدا می کردیم. بین راه از شهرهایی مثل قم رد شدیم که خیلی با قبلش فرق کرده بود.شهرهایی مثل اصفهان و شیراز هم که زیاد رفته بودیم  نموندیم تا رسیدیم به بوشهر. ولی خداییش  از مشهد تا بوشهر خیلی راه بود. به بابایی گفتم دیگه ما رو راه دور نیاری چون واقعاْ خسته ...
24 فروردين 1392

17 ماهگی

  قبل از هرچیز ۱۷ ماهگیت مبارک باشه عزیزم این روزا سرم خیلی شلوغه از طرفی تا ۲۸ اسفند باید سرکار باشم  و تو خونه هم کلی کار و خرید دارم  . ضمناْ مامانی هم درگیر خونه تکونی هستند امیدوارم دختر خوبی باشی و اذیتشون نکنی .دیگه دارم کلافه می شم تصمیم گرفتم از ۲۶ اسفند مرخصی بگیرم به کارهام برسم . شما هم بعد از عید که یکسال و نیمه می شی باید بری مهد عزیزم . غصه ام گرفته ولی چاره ای نیست عزیزم  . اینا همه به کنار  امسال عید نوروز می ریم بوشهر  . وای می دونم خیلی دوره . بازکلی کار دیگه برای جمع و جور وسایلها برام درست شد. بازم اینا همه به کنار ۲۹ اسفند تولد مامانته ...
25 اسفند 1391

گذری بر ایام

مامان گلی من دیروز هفتمین دندونت ( دومی از راست ) به ما چشمک زد. مبارک باشه عزیزم   دختر قشنم امروز ۱۱ اسفند دقیقاْ ۵۰۰ روزه شدی امیدوارم همیشه در زندگی سالم و موفق باشی و حالا  می خوام یاد خاطره های قشنگت کنم که وقت نکردم اینجا بیارم... اولین عکسی که با موبایل ازت گرفتم ۵ روزه بودی... اولین بار که انگشتهای پات رو خوردی ۴ ماهه  بودی اولین باری که موفق به باز کردن در کابینت ها شدی  ۸ماهه بودی اولین بار که رفتی آرایشگاه ۵ روز قبل از تولدت بود اولین باری که بطور جدی سرما خوردی و دور دهانت آفت زد ۱۳ ماهت بود صحنه هایی از گریه ترانه خانوم وقتی تابستون رفته بودیم ...
11 اسفند 1391

ترانه عزیزم 15 ماهه شد

  عروسک کوچولوی خونه ما ۱۵ ماهه شد. دختر زیبای من ۱۵ ماه گذشت از اولین دیدار به یاد ماندنی من و تو از اولین لحظه در آغوش کشیدن تو. ۱۵ ماه زیبا هرچند زود گذشت ولی لحظه به لحظه اش به یاد ماندنی و شیرین بود. این هم چکیده ای از عکسهای ترانه کوچولو به روایت دوربین موبایل ۳روزگی  ۲ماهگی  ۳ ماهگی  ۴ ماهگی ۵ ماهگی ۶ماهگی ۷ ماهگی ۸ ماهگی ۹ ماهگی ۱۰ ماهگی ۱۱ ماهگی ۱۲ ماهگی ۱۳ ماهگی ۱۴ ماهگی ۱۵ ماهگی ...
25 دی 1391

سال جدید میلادی (2013) مبارک

  امروز۱/۱/۲۰۱۳ نخستین روز از سال جدید میلادی  دختر قشنگم امسال دومین سال میلادیه که در کنار مایی. هدیه من به تو آرزوی بهترینها برای تو همراه با سلامتی و شادکامی و موفقیت               و این هم بقیه عکسهای ترانه طلا در مرکز خرید پروما شب کریسمس بیا بریم دخترم  ترانه : ماما نی نی  به به چه همه اسباب بازی اینجاست می خوام  اینا رو هم می خوام   مامانی اونا به درد شما نمی خوره بزارشون سر جاش پس اینو می خوام ...
12 دی 1391

به بهانه 400 روزگی

دختر عزیزم     ۴۰۰  روزه که آوای دلنشینت همه خونمون رو پر کرده ۴۰۰ روزه که دیدن چهره زیبایت آغازگر یه صبح دل انگیزه دیگه شده ۴۰۰ روزه که حضور گرمت گرمابخش ترین روزهای زنگیمون رو باعث شده ۴۰۰ روزه که بالاترین حس زندگی یعنی پدر و مادر بودن رو به ما هدیه دادی ۴۰۰ روزه که زندگی ما سرشار از عشق و برکت  شده ۴۰۰ روزه که خدا قشنگترین هدیه زندگی رو به ما ارزونی داشته امیدوارم همیشه در پناه او باشی و بتونیم تو رو اون جوری که شایسته است پرورش بدیم.   ...
21 آذر 1391

قند عسلم عروسکم 13 ماهه شد

۲۵/۸/۹۱ ورود به ۱۳ ماهگیت مبارک ترانه قشنگم     منتخب کارها و عکسهای ترانه طلا در 14-13 ماهگی دخترم تو این ماه همه اجزاء صورتت رو با دست نشون می دی اولین پاپوشی که برات خریدم تو این ماه بود که عکسشو برات می زارم صدای دزدگیر ماشینا رو که تو خیابون می شنوی با اشاره می گی ماشی یعنی ماشین هرچی پیدا می کنی که به شکل و قیافه موبایل باشه مثل کنترل وسایل صوتی و تصویری ، قاب عینک حتی کمربند  سریع می بری در گوشت و میگی اَیَ یعنی الو ماما خیلی کم می گی ولی بابا بیشتر می گی ضمناً هرکی در خونه رو می زنه وحشت می کنی و فرار می کنی تا حوصلت سر می ره به در اشاره می کنی و می گی...
28 آبان 1391

نخستین قدمها بسوی آینده

  عروسک کوچولوی خونه ما ۸ روز قبل از تولد یکسالگیش راه افتاد. یعنی۱۷/۷/۹۱                                                      دختر نازنینم گامهایت همیشه استوار  ومحکم در این وادی بی نفسا در این فراز و نشیب در این پستی و بلندی  زندگی با خدا باش و به او تکیه کن امیدوارم به امید خدا قدمهایت همیشه در مسیر او...
24 آبان 1391